-
سرما
یکشنبه 20 مهر 1393 19:03
امروز بعد از مدت ها تو این هوا پیشت بودم !! چهار ساله که این موقع سال از هم دور بودیم انگار به این مدل زندگی عادت کردم ! خسته ام.... شاید بهتر باشه با یکی صحبت کنم شایدم بهتر باشه تو دلم نگه دارم
-
اون روزاااا
دوشنبه 10 شهریور 1393 09:22
آن روزها یا به زبانه ساده ی خودمانی "اون روزااا" اون روزا تـــــو با مــــن بودی! یعنی ما , دستور نمیدادیم , ایراد نمی گرفتیم , خسته نمیشدیم... اون روزا آروم بود ! مثله دریایی بی صدا ! آرامش اقیانوس , بی کران آسمان , وسعت دشت ... اون روزا گرم بود ! صمیمیت , نوازش های عاشقانه !! ترس جدایی یه عـــشـــق بود.
-
خواب
جمعه 24 مرداد 1393 00:04
روزهای خوبین ! اما خوابای پریشون نشونه خوبی نیست ... خواب های که در کنار تو می بینم خواب های عذاب آور شاید این خوابای که با هم میبینیم نشونه باشه ا
-
غریبه
سهشنبه 21 مرداد 1393 18:27
منو تو کناره همیم اما به فاصله یه دنیا تو کنارمی حست نمیکنم !؟ شاید اصن جلوت ناراحتم تو نیستی یه حس آزادی دارم مثه بچه های تنها تو خونه دلم میخواد یا اینجا تنها باشم یا اونجا میخوام لجتو درارم میخوام برم یه حیوون بخرم یه گربه با این که خودمم خوشم نمیاد اما میخوام غریبه ها ازم دورشن تو با من غریبه ای تقصیر همین دروغاست...
-
درد
سهشنبه 21 مرداد 1393 13:17
شاید خستگی شاید هم درده که منو به اینجا کشونده من اهل نوشتن نبودم ... تنهایی منو به این راه کشوند اما نه تنهایی معمولی بعضی وقتا واسه نوشتن به جایی خلوت پناه ببرم بهتره , اونا تو تنهایی من شریک نیستن ! اونا تو تنها موندنم مقصرن !؟ شاید تقصیر خودمه ... همش مبهمه ... واسه یکی دو روز نیست که , این درده چندین سالمه ....